زن در سنت و سيره پيامبر اكرم(ص) در جامعه

۲۲ بازديد

بررسي وضعيت زنان در جامعه اسلامي زمان رسول الله كه به صورتهاي مختلفي حضور دارند پرداخته مي شود. زنان در جامعه عرب قبل از ظهور اسلام كما بيش در فعاليتهاي اجتماعي اعم از اقتصادي و اشتغال حضور فعال داشتند اما نكته قابل بررسي اين است كه آيا با ظهور اسلام و حاكميت پيامبر (ص) زنان اجازه فعاليت اجتماعي را داشته اند يا حضرت محمد(ص) مخالف فعاليت اجتماعي زنان بودند. نتايج بدست آمده نشانگر تأييد و موافقت پيامبر (ص) در مورد حضور فعال و سالم زنان با حفظ حدود و مطابق با شريعت دين اسلام بوده است. از چنين زناني به عنوان انسانهاي موفق و ارزشمند ياد مي كنند. در قسمتهاي مختلف اين مقاله به بررسي سنت و سيره پيامبر با زنان جامعه در عرصه هاي مختلف مي پردازيم. از جمله حضور و مشاركت زنان در عرصه هاي سياسي ـ نظامي ـ اقتصادي و اشتغال ـ علمي ـ پزشكي ـ فرهنگي.

رسول اكرم(ص) در خصوص موقعيت زنان، سنت شكني با جامعه آن روز عرب نموده و انسانهاي برجسته را از ميان زنان و مردان به لحاظ دارا بودن فضائل اخلاقي معرفي مي نمايد.

پيام رسول خدا (ص) كاملاً مطابقت با حقوق انساني زن داشته است چنانكه مي فرمايد:

«دوست داشتن همسران از اخلاق انبياء است» ؛ «بين ازدياد ايمان و ازدياد علاقه به همسر، رابطه مستقيمي است»؛ (نوري، ج 14، 157)

در كلام حضرت (ص) مشخصه مردان و انسانهاي بزرگوار در احترام و عدم توهين به زنان است همانطور كه رسول خدا (ص) مي فرمايد: زنان را گرامي نمي دارند مگر افراد بزرگوار و به آنان توهين نمي كنند جز مردم پست و فرومايه. (اميني، 1385، 44) (سيدي، 1385، 72، 75، 64)

از رسول خدا (ص) نقل است كه علم طلبي را براي زنان مانند مردان لازم و آن را فريضه دانسته و هيچ زن و مردي را از قاعده مستثنا نكرده است. «طلب العلم فريضۀُ علي كلّ مسلم و مسلمۀُ»

احترام و كرامت بخشيدن به همسر از نگاه و گفتار رسول اكرم برابر است با عدم لعن و نفرين بر مرد، چنانكه مي فرمايد.

«رسول اكرم (ص) مي فرمايد: «ملعونٌ، ملعونٌ من ضَيَّعَ من يعول» ملعون است ملعون كسي كه زن خود را ضايع كند. ضايع ساختن زن يعني حق او را از بين بردن و احترام و كرامت او را ناديده گرفتن. اسلام زن را از نظر شرافت و حيثيت انساني برابر با مرد مي داند.» (اميني، 1369، 135)

در جايي كه پيامبر اسلام مرداني كه حق همسر خود را از بين ببرند را ملعون مي شمارد اما در مقابل هرگز زني را نفرين نمي كند.

حضرت به بانوان سلام مي كرد و آنها پاسخش را مي دادند. براي احترام، بانوان فرزند دار و بي فرزند را به كنيه مي ناميد. (سيدي، 1385، 72، 75 و 64)

به زيارت آنان مي شتافت و از زنهاي مريض عيادت مي كرد. (اسد الغابه، ج 5، 519) (الاستيعاب، ج 4، 473 سنن ترمزي، ج 1، 456)

حضور و مشاركت زنان در عرصه ي اجتماعي

اولين حركت اجتماعي سياسي اي كه به طور يكسان در سيره نبوي و به دعوت قرآن به چشم مي خورد شركت همسر پيامبر در حركت هاي نماديني بود كه با اقتدار تمام، پيدايش و ظهور دين جديدي را نويد مي داد. حضور آن بانو در كنار رسول خدا (ص) و بر پايي نماز جماعت در كنار كعبه بهترين شاهد بر ضرورت حضور زنان مؤمنه در اين زمينه مي باشد. خديجه(س) در كنار رسول خدا(ص) براي حكايت از تحولي عميق در زندگي زنان آن عصر حضور داشتند. زناني كه تا آن روز، وصف يا حضورشان مايه ي گرمي محافل فسق و فجور بود، اينك نشان و نماد جدي ترين حضورند.

در دومين گام، زنان مانند مردان به دستور خدا و راهنمايي رسول او موظف مي شوند براي حفظ ايمان خود مهاجرت كنند.

در گام سوم، حق شهروندي آنان كه بيعت با حاكم جامعه اسلامي است به آنان داده شد. تا بدون واسطه پيام وصي را بشنوند، خود مستقيماً پيمان ببندند و آنگاه از لطف بيعت با رسول و استغفار او و مغفرت خداوند بهره مند شوند.

در گام چهارم، زنان در لايه هاي اجتماعي حضور داشته باشند، از جريان هاي جاري جامعه آگاه باشند، از احساس مسئوليت، آگاهي و دانش كافي برخوردار باشند تا وظيفه هدايت و نظارت عمومي بر آحاد جامعه را در ساز و كار امر به معروف و نهي از منكر انجام دهند(توبه/12) از آن پس نيز زنان طبق نقل هاي موثق تاريخي از جمله آيات قرآن در عبادات اجتماعي مثل نماز جماعت، نماز جمعه، نماز عيد، نماز ميت، اعتكاف و حج شركت مي كردند.

گفتني است بهترين شاهد بر شركت زنان در اعمال عبادي ـ اجتماعي نظير نماز جماعت، شان نزول آيه ي 144 از سوره بقره است. در تفاسير مختلف آمده است: زماني كه در بين نماز، رسول خدا(ص) و مسلمانان موظف مي شوند قبله را از مسجد الاقصي به مسجد الحرام تغيير دهند، مردان در جاي زنان و زنان در جاي مردان قرار گرفتند. بديهي است كه اين مطلب به وضوح بر شركت زنان در نماز جماعت دلالت دارد. (علاسوند، 83، 1385، 85)

زنان در عصر نبوي و عصر راشدين و پس از آن، در تمام صحنه هاي اجتماعي از قبيل نماز جماعت در مسجد، نماز عيدين، ائتلاف ديني و مراسم حج حضور داشتند. زنان صحابي در مسائل اجتماعي و مستحدثات مستقيماً از پيامبر گرامي خدا(ص) سؤال مي كردند و مانع و واسطه اي در كار نبود. (ابن الاثير الجوزي، ج 7، 273)

در عصر نبوي (ص) زن از حيث حقوق اجتماعي، خود را برابر مردان مي دانست و از اين بابت به همين جهت نام شقيقه بر خود مي نهاد. در امثال آمده است: «ان النساء شقائق الاقوام». شقائق جمع شقيقه است و به معني هر چه كه به دو نيم مي شود يعني همه ي حقوق يك نيم به نيم ديگر هم سرايت مي كند. (الحوفي، بي تا، 526)

در قرآن كريم به ترجمه عبدالحميد آيتي در سوره احزاب آيه 35 مي فرمايد: خدا براي مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان اهل اطاعت و زنان اهل اطاعت و مردان راستگوي و زنان راستگوي و مردان شكيبا و زنان شكيبا و مردان خدا ترس و زنان خدا ترس و مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده و مردان روزه دار و زنان روزه دار و مرداني كه شرمگاه خود را حفظ مي كنند و زناني كه شرمگاه خود را حفظ مي كنند و مرداني كه خدا را فراوان ياد مي كنند و زناني كه خدا را فراوان ياد مي كنند، آمرزش و مزدي بزرگ آماده كرده است.

احترام به شخصيت زن در اجتماع

احترام به شخصيت زنان و ارزش گذاري به آنان را در سنت نبوي در يك جريان تاريخي كه حضرت با سخن منطقي دختر تميمه، او را تأييد كرده و نظر او را پسنديد و فرمان مطابق نظر دختر تميمه را فرمودند چنانچه در تاريخ مشاهده مي كنيم: «وقتي خريت بن حسان شيباني نزد پيغمبر آمد و بيعت كرد، قتيله دختر مخرمه تميمه همراه او بود كه چون پيغمبر را ديد از مهابتش به لرزه افتاد، پيغمبر فرمود «عليك بالسكينۀ» يعني «آرام باش». خريت از پيغمبر خواست كه سرزمين «دهنا» اقطاع و تيول او باشد، جز مسافري و مجاوري از آن جا گذر نكند، پيغمبر دستور داد تا برايش بنويسند، در اين وقت قتيله به كاتب گفت: درنگ كن، و به رسول خدا عرض كرد: يا رسول الله! اين مرد مساوات را از تو نخواست، سرزمين «دهنا» چراگاه شتران و گوسفندان است، مسكن زنان بني تميم و فرزندانشان آنجاست، پيغمبر فرمود: «راست مي گويد، ننويس،» (دزفولي، بي تا، 437)

در برخورد و رفتارهاي حضرت از ابتداي رسيدن به مقام رسالت تا آخرين روزهاي عمر ايشان نظاره گر رفتارهاي معمول، معقول، منطقي و انساني در معاشرت بازنان در جامعه بوده و هميشه اين موارد در تاريخ بسيار ذكر شده است كه نشانگر حضور فعال زنان با تأييد رفتاري و كلامي از حضرت(ص) مي باشد بطور مثال ديدار از زنان جامعه و صرف غذا در منزل آنان مؤيد همين نظر كه حضرت همان رفتاري را با زنان ـ جامعه دارند كه به آنان احترام مي گذارند و به صورت صله ارحام و يا عيادت آنان را ديدار مي كنند كه با مردان جامعه دارند، مي تواند باشد. همانطوري كه در تاريخ مي بينيم:

«ابن سعد حمزه در چند خبر با سند خود از انس نقل مي كند كه هر گاه رسول خدا (ص) به منزل ام سليم مي رفت، وي حضرت را اكرام مي كرد و خرما و روغن مي آورد و نيز توسط پسرش (انس) سطل خرما براي حضرت مي فرستاد. با توجه به احاديث نقل شده از ام سليم كه در بخش حديث مي آيد وي از دوستداران و طرفداران اهل بيت عصمت بوده است. (غروي نائيني، 1375، 45)

رفتار ملايم و احترام آميز پيامبر (ص) خاص برخي از زنان جامعه نيست بلكه شامل زنان قبيله هاي مخاصم و يا مشرك نيز مي شود. چنانكه يكي از ياران امام صادق (ع) از ايشان پرسيد: « چرا لازم نيست زنان (غير مسلمان) جزيه بدهند؟ حضرت فرمود: زيرا پيامبر (ص) دستور داد كودكان و زنها را در مناطق جنگي نكشند مگر اينكه زنان دست به اسلحه ببرند. در اين صورت نيز تا مي تواني و به جنگ لطمه اي نمي خورد بايد دست نگه داري. وقتي در مناطق جنگي نبايد آنها را كشت در سرزمينهاي اسلامي كه جاي خود دارد اگر آنها از پرداخت جزيه سرباز زدند نمي توان آنها را كشت و هنگامي كه نمي توان آنها را كشت جزيه نيز لازم نيست بپردازند. (سيدي، 1385، 83)

در رفتار حضرت به كرات حمايت از زنان را مشاهده مي كنيم و دقت نظر حضرت در حالت جنگ و ستيز را كاملاً در مي يابيم به طوري كه در يكي از جنگها «رسول خدا(ص) همراه با سه هزار مسلمان رو به صحنه نبرد آورد (جنگ احزاب) و فرمان داد زنان و كودكان در خانه هايي محكم به سر برند تا از سوي بني قريظه زير نظر نباشند. » (صابري، 1380،0ج2، 645)

پيامبر (ص) در تأكيد رفتار محبت آميز، تأكيد خداوند را نيز مطرح مي كند و مي فرمايد: خداوند تبارك و تعالي مي فرمايند: نسبت به زنان رئوف تر از مردان باشيد.

«انّ الله تبارك و تعالي علي الاناث أرأف منه علي الذكور. » (نرم افزار جامع أحاديث الشيعه، ج 21، 302، ح 1047)

نكته قابل تأمل اين است كه پيامبر به عنوان حاكم در بلاد اسلامي زماني اقدام به نامه نوشتن مي فرمايد كه ضرورتاً دست خط ايشان براي آن مورد خاص كه لزوماً هم موضوع حائز اهميتي است اقتضاء مي كند و جالب آنكه در ميان نامه هايي كه براي زمامداران و بزرگان در قبايل و يا ملل ديگر ارسال مي كند نامه اي در خصوص ام حبيبه مي نويسد و ام حبيبه كسي است كه در كشوري غريب در حالي زندگي مي كند كه همسرش در ارتداد فوت كرده است و اما ام حبيبه با استقامت تمام در دين اسلام پايداري مي كند و حضرت با ارسال نامه اي او را از نجاشي پادشاه آن كشور خواستگاري مي كند و مهريه او را نيز معين مي نمايد تا پرداخته شود.

توجه حضرت به وضعيت زنان بي سرپرست حتي با اينكه در خارج از مدينه و دور از حضرت هستند دال بر رأفت، شفقت و محبت حضرت نسبت به زنان بي سرپرست مي باشد.

امام صادق نيز مي فرمايد: شيوه حضرت محمد (ص) چنان بود كه در ابتداي تمام جنگها در مورد زنان سفارش خاص مي نمود و هرگاه مي خواست سپاهي گسيل دارد به آنان خطاب مي كرد و مي فرمود به نام خداوند و در راه او و بر كيش پيامبر او برويد. اجساد را تكه تكه نكنيد، پير كهنسال را نكشيد، كودكان را نكشيد، زنان را نكشيد». (سيدي، 1385، 83)

انتخاب كنيه براي زنان

كنيه دادن به زنان توسط شخص اول حكومت اسلامي نكته مهمي است چون انتخاب كنيه به معناي داشتن هويت در جامعه عرب است و ايشان چنين لطفي را از زنان جامعه دريغ نمي كردند. چنانكه: « پيامبر (ص) براي احترام به يارانش و به دست آوردن دل آنان، آنها را به كنيه صدا مي زد و كساني را كه كنيه نداشتند، بر ايشان كنيه مي نهاد. مردم هم آنها را به همان كنيه صدا مي زدند و همچنين براي زنان صاحب فرزند و بدون اولاد و حتي براي بچه ها كنيه مي گذاشتند و اينگونه دل همه را بدست مي آوردند. » (عزيزي، 1383، 83)

امر به معروف و نهي از منكر

در آموزه هاي ديني اسلام سفارش به رعايت حجاب و تقوي براي زن و مرد شده است. بطور مثال: « در روايت آمده است كه در حجة الوداع زني براي جواب مسأله اي خدمت رسول خدا (ص) آمد. فضل ابن عباس در عقب رسول خدا سوار بود، نگاههايي بين آن زن و فضل رد و بدل شد، رسول اكرم متوجه شد كه آن دو به هم خيره شدند و زن به جاي اينكه توجهش به جواب مسأله باشد تمام توجهش به فضل است كه جواني نورس و زيبا بود. رسول اكرم با دست خود صورت فضل را برگرداند و فرمود زني جوان و مردي جوان، مي ترسم شيطان ميان ايشان دام بنهد. طبق مفاد اين حديث رسول خدا فقط زن را از نگاه كردن نهي نفرمود بلكه عملاً مانع نظرات شهوت آلود هر دو آنها شد. » (مطهري، 1384، ج 19، 531، 532 بخاري، ج 8، 63)

توجه به اين واقعه تاريخي و راهنمايي زن جوان از جانب پيامبر (ص) نشان مي دهد كه ايشان مانع حضور زنان نمي شود بلكه مانع رفتارهاي غير اسلامي مي شوند.

با توجه به اينكه جامعه آن روز بسياري از اعمال و خلقيات زنان را ناروا دانسته و آنها را از كارهاي زيادي منع مي كردند حضرت رسول (ص) در تمام موارد حتي در عزاداري و مصيبت عزيزانشان زنها را نه تنها محروم نمي كردند بلكه حدود اسلامي آنها را مشخص مي نمودند تا بر اساس موازين اسلامي عمل كنند، چنانكه در مصيبت مرگ رقيه جماعتي از زنان در سوگواري او مي گريستند، عمر بن خطاب آنان را تازيانه زد كه چرا ناله مي كنيد. رسول خدا دست عمر را گرفت و فرمود: بگذار ناله كنند و فرمود: ناله كنيد لكن از نعيق شيطان و نوحه دور باشيد، آب چشم اثر رحمت است و هر كاري از دست و زبان آيد از شيطان است. وقتي فاطمه در كنار رسول خدا اشك مي ريخت رسول خدا با كنار ردا اشك او را مي سترد. » (سپهري، 1382، ج 4، 292)

در واقع حضرت امر به معروف و نهي از منكر اساسي را دقت داشتند و به محدوديت هاي بي اساس فرهنگ جاهليت اهميت نمي دادند.

همچنين حضرت رسول اكرم براي انجام اعمال عبادي نسبت به زنان و مردان تبليغ مي فرمود و همسرانش را به عنوان ام المؤمنين و الگو براي زنان جامعه معرفي مي نمود و آنان را در مراسم عبادي ديني شركت مي دادند بطوري كه در تاريخ آمده است: « كه زنان آن حضرت در حجة الوداع همگي حضور داشتند. » (واقدي، ج 3، 834)

علاوه بر زنان حضرت (ص)، زنان جامعه نيز در حج شركت مي كردند. چنانكه؛ علي بن محمد از عبيدالله بن عبدالله بن عمر بن خطاب از منصور بن عبدالرحمن از مادرش از بره دختر ابو جرات نقل كرده كه چون پيامبر به محل سعي رسيد فرمود: اي مردم خداوند سعي ميان صفا و مروه را براي شما مقرر فرموده است پس سعي كنيد و خود شروع به سعي فرمود. » (واقدي، ج 3، 841

همچنين سفارش به حضور در نماز جماعت آن هم در مسجد قابل توجه است «رسول خدا (ص) به زنان اجازه داد تا در مساجد حاضر شوند و فرمود: «كنيزان خدا را (منظور زنان بوده است) از حضور در مساجد خدا مانع نشويد. » (فيض كاشاني، 1376، ج 3، 145، مسلم، ج 2، 32 و بخاري، ج 1، 207، باب خروج النساء الي المساجد مراجعه كنيد)

همچنين در تاريخ و حديث از طريق شيعه و سني آمده است كه چون حضرت رقيه دختر پيامبر خدا در اثر ضربات شوهرش « عثمان بن عفان» مظلومانه از دنيا رفت. حضرت فاطمه به همراه ديگر زنان مدينه در تدفين او در قبرستان بقيع شركت كرد و اشك عزا ريخت و رسول خدا با لباس خويش چشمان فاطمه را پاك مي كرد. (بابازاده، 1385، 71، اصول كافي، ج 3، 241، ح 18) اين احاديث و متون تاريخي نشان دهنده ي اين مطلب است كه حضرت فاطمه (ص) در صحنه هاي مختلف اجتماع حضور فعال داشته است كه يقيناً بر اساس تأييد پيامبر بوده است. (بابازاده، 1385، 71)

بررسي تاريخي نشان مي دهد كه در زمان پيامبر (ص) زنان همپاي مردان در عرصه هاي مختلف اجتماعي و ديني حضور دارند از جمله؛ در طول اقامت در تبوك «رجب تا رمضان». در ماه شعبان كلثوم ام المؤمنين؛ خديجه كبري كه قبل از رقيه و حضرت فاطمه زهرا بدنيا آمده بود از دنيا ديده برگرفت اسماء دختر عميس همسر جعفر بن ابيطالب و صفيه دختر عبدالمطلب، او را با تني چند از زنان انصار غسل دادند و ابوطلحه او را داخل قبر گذارد و به خاك سپردند. ابن اثير معتقد است كه رسول خدا نيز بر او نماز خواند». (بدر الدين، 1380، ج 2، ر. ك: استيعاب، ج 4، 1502؛ طبري، ج 4، 1254) غسل دادن زنان ميت توسط زنان ديگر و نماز گزاردن پيامبر (ص) بر مزار دخترش نشانگر اين است كه از زاويه ديد رسول اكرم (ص) حضور زنان نه تنها منعي ندارد بلكه قابل احترام بوده تا آنجا كه بر جنازه ايشان نماز بجا مي آوردند.

ايشان در خصوص رعايت حجاب و تقوي مردان و زنان در اجتماع مي فرمايد: «هر كه با زن بيگانه دست دهد به خشم خدا گرفتار شده و هر كس به زن بيگانه بچسبد با شيطان به يك زنجير بسته شود و به آتش افكنده شود». (كمره اي، 1362، 429) در حقيقت حضرت با دقت نظر خود به اين مطلب اشاره مي كند كه در امر تقوي، زن و مرد هر دو نقش دارند. رسول اكرم (ص) رعايت حدود و موازين را اصل دانسته اند و براي حفظ حجاب زنان آنان را از شركت در اجتماع منع نمي كنند.

آموزش علوم براي زنان در جامعه

وقتي رهبر اسلام تمايلات شديد به آموزش علوم براي ديگران دارد و اين روش را به اصحاب خود مي آموزد تا در اين مورد زنان با مردان جامعه تفاوتي نداشته باشند موجب مي گردد در همان ابتداي ظهور اسلام و خفقان كه توسط مشركين انجام مي گرفت زنان صحابه ايشان با وجود محدوديت ها و شكنجه ها به آموزش علم نسبت به ديگران همت گمارند كه لزوماً مطابق ديدگاه حضرت محمد (ص) بوده است.

اهميت به علم آموزي و شناخت اصول و فروع دين به زنان، آنقدر از نظر حضرت اهميت دارد كه در مقابل خواسته زنان روزي از روزهاي هفته را به اين مطلب اختصاص مي دهد: «حضرت به زنان فرمود: در فلان روز و فلان جا گرد هم آيند تا شما را آموزش دهم و رسول خدا از مطالب وحياني به آنان آموخت». (سيدي، 1385، 104؛ ر. ك: بخاري، ج 8، 149؛ مسلم، ج 8، 39)

درخواست زنان از پيامبر (ص) در اين مورد كه روزي را به ايشان اختصاص داده و به تعليم ايشان بپردازد و در مقابل از سوي حضرت (ص) پذيرفته شده است قابل ذكر بوده و نشان از توجه پيامبر به تعليم و تعلم زنان است. چنانكه در كتاب ترغيب و تذهيب ج 3، ص 76 آمده است: جاءت امراۀ الي النبي (ص) فقالت: يا رسول الله ذهب الرجل بحديثك فاجعل لنا من نفسك يوما ناتك فيه تعلمنا مما علمك الله، قال: «اجتمعن يوم كذا في موضع كذا»، فاجتمعن، فاتاهن النبي (ص) فعلمهن مما علمه الله تعالي.

نستفيد من هذا الحديث انه لا مانع من تعلم النساء ؛ لانه طلبت هذه المراۀ التعلم من رسول الله في قبال تعلم الرجال فوعد ها رسول الله (ص) باجتماعهن في يوم معين و مكان معين فعلمهن. »

در واقع از يك طرف علاقه وافر حضرت به علم آموزي معلوم مي شود و از طرف ديگر حضور زنان در جامعه به راحتي قابل رويت است.

مساوي بودن در علم آموزي

از آنجا كه در شبه جزيره عربستان حدوداً 17 نفر داراي سواد بودند، حضرت (ص) براي رشد فكري جامعه، علم آموزي را امري واجب مي دانند و با بكار بردن لفظ «فريضه» به اهميت آن به صراحت تأكيد مي فرمايد و ديگر اينكه علم آموزي را براي زن و مرد بطور يكسان مطرح مي كند و براي هر دو واجب مي داند و اين نكته حائز اهميت است كه در جامعه اي كه حتي نيمي از مردان علم نياموخته اند، رسول اكرم (ص) اين سفارش را به همه زنان و مردان دارد.

«پيامبر (ص) به كرات مي فرمايند: طلب العلم فريضۀ علي كل مسلم و مسلمۀ. (ر. ك الحياۀ، ج 1، 70)

طلب علم بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.

« از آن روزي كه از پيامبر (ص) شنيده شد آموختن و نوشتن بر هر زن و مرد مسلمان واجب است هر كس اين سخن را شنيده بود، با شور و شوق فراوان در هر شرايطي قرار داشت، براي آموختن و اندوختن علم و دانايي، تنها سعي و كوشش خود را به كار مي گرفت». (غروي نائيني، 1375، 55؛ ر. ك القلقشندي، بي تا، ج 3، 15)

در چنين محيط و فضايي بود كه آموختن علم و دانش داراي آنچنان تشعشع و اهميت و جاذبه اي گرديد كه همه طبقات اجتماعي به آموختن علم و دانش روي آوردند و در اين ميان زنان نيز كه با طلوع اسلام حيات انساني و مقام ارجمند خود را باز يافته بودند همچون مردها پروانه وار گرد وجود نازنين پيامبر (ص) طواف مي كردند. و اين امر موجب گرديد روايت هاي اجتماعي و اخبار و احاديث ديني و اخلاقي، از طريق زنان پيغمبر (ص) و زنانِ بزرگان صحابه روايت شود و عده زيادي از زنان مسلمان همت به خدمت علم و ادب گماشتند». (غروي نائيني، 1375، 56)

حضور و مشاركت اقتصادي زن در جامعه

از نظر رسول اكرم (ص) «زن و مرد در حقوق همچون حق حيات، حق تحصيل، حق اشتغال، حق اختيار و انتخاب با يكديگر مساوي هستند و پيامبر در سخنان خود اشاره مي كردند كه زنان در بعضي امور ماهرتر هستند و عرصه كار را براي آنان باز مي گذاشت. (لطيفي، 1382، 1865)

از نظر اسلام، تفاوت هايي ميان حقوق و وظايف زن و مرد ديده مي شود. اين تفاوت ها به معناي تبعيض نمي  باشند، بلكه تساوي رعايت شده است، هر چند تشابه در كار نباشد: زيرا تساوي به معناي رعايت نسبت هاست و نه به معناي تشابه كارها. اما اينكه آيا در اسلام به طور كلي، ممنوعيتي براي اشتغال زنان مطرح بوده يا خير، از مباحثي است كه امروزه مورد توجه مخالفان و مدافعان واقع شده است». (ابيانه، شماره 3، 192، 1384)

دين اسلام، پيروانش را به كار و كوشش و سود بردن از امكانات بيشتر براي توليد ثروت و رشد و توسعه جامعه با رعايت اصل عدالت براي همگان تشويق مي كند. از نگاه اسلام كارگر فعال بر غير فعال و توليد كننده تلاشگر بر مصرف كننده غير متكي به خود، ارجح است. متون تاريخي از فعاليت اقتصادي در صدر اسلام خبر مي دهد. زينب دختر جحش اسدي در صنايع دستي شهرت داشته است. همسر عبدالله بن مسعود صاحب حرفه دستي بوده و از طريق اين كار به همسرش عبدالله هم كمك مي كرده است. قيله انماري تاجر بوده و در باب داد و ستد از پيامبر (ص) راهنمايي خواسته است. حولاء زني بود كه در مدينه عطاري داشت. مليكه ثقفي عطر فروش بود. سعيره اسدي، پارچه بافي داشت و از پشم و مو پارچه درست مي كرد. خاله جابر بن عبدالله انصاري، نخلداري مي كرد. شفاء دختر عبدالله قريشي، خالده دختر انس انصاري و اسماء دختر عميس، صاحب حرفه و مشاغل بوده اند و درباره شغلشان از پيامبر (ص) اجازه گرفته بودند. اسماء و ام رعله قشيري و آمنه دختر عفان خواهر عثمان آرايشگر زنان بودند و پيامبر در اين شغل به آنها اجازه داده بودند. (آيينه وند، 1385، المراة في العهد النبوي، 307، 309)

پاره اي مانند ام صفيه خوله حصير بافي مي كردند. زناني نيز به امور احشام و دام مي پرداختند. مورخان نوشته اند بعضي از زنان مكه و مدينه اهل طنز و مزاح بوده اند و براي زنان در اين باره مجلس شادي بر پا مي كردند. (آيينه وند، 1385، المرة في الشعر الجاهلي، 399، 406)

بعضي از زنان در عصر نبوي كتابت مي دانستند و به تعليم آن مي پرداختند. شفاء دختر عبدالله بن عبد شمس عدوي از اين زنان بود و پيامبر به ايشان دستور تعليم خط به زنان داده بودند. در الاغاني آمده كه عاوسه نجوم مي دانست. (اصفهاني، ج 10، ص 17؛ جلالي كندري، 1369، ص 122)؛ قابل ذكر است كه دكتر جلالي به طور جامع مشاغل زنان را بر 16 قسم آورده است: صنايع دستي، نخ ريسي، پارچه بافي، دست فروشي، آرايشگري، دامداري، چوپاني، زمامداري (استر و شتر)، كشاورزي و باغداري، دباغي، خرازي، خياطي، خدمتكاري و نظافت، شيردهي، حضانت و نگهداري اطفال، بازرگاني، كار اداري بازار، انتظامات، پرستاري و خدمات ضروري و پزشكي و جراحي. با عنايت به آنچه آمده است، روشن گرديد كه در عصر نبوي (ص) كه جامعه اسلامي مستقيماً متكي به «قرآن» بود و از سنت بهره مي گرفت، زن با آنكه فاصله چنداني با جامعه جاهليت نداشت، كمتر از آن متأثر بود و اگر پاره اي افكار و عادات رخ مي نمود به مدد وحي و ارشاد پيامبر (ص) اصلاح شد، جامعه شاهد حضور طبيعي زن مسلمان بود و زن در هر سه عرصه علمي و اجتماعي و اقتصادي فعالانه مورد تأييد پيامبر و در عصر علوي مورد تاييد امام و اصحاب بزرگ بوده است.

با توجه به همكاري زنان و حضور آنان در عرصه اقتصادي و در قالب شغلهاي مختلف كه البته در قبل از ظهور اسلام بسيار زياد بوده است، حضرت با تجديد كردن شغلهاي كارآفرين كه توام و سازگار با سلامت و امنيت اجتماعي باشد، امري آزاد و مباح دانسته و مورد تشويق حضرت بوده است. چنانچه « گفتگوي پيامبر با زنان شاغل مسلمان را مشاهده مي كنيم: سلامد زن مسلماني است كه از راه چراي گوسفندان و دريافت مزد از صاحبان آنها امرار معاش مي كند. خودش مي گويد در آن هنگامي كه از طلوع خورشيد اسلام مدتي نگذشته بود و من به چرانيدن گوسفندان مشغول بودم يك روز پيغمبر (ص) از مقابل من عبور كرد و پرسيد سلامد به چه چيز ايمان داري؟ و به چه چيز شهادت مي دهي؟ گفتم: من به يگانگي خدا شهادت مي دهم و شهادت مي دهم كه محمد (ص) رسول خدا و فرستاده اوست آنگاه پيامبر تبسمي كرد و رفت». (كرماني، 1374، 71 و 72) در اين نمونه تاريخي، مخالفت حضرت (ص) را در زمينه شغل خارج از منزل سلامد مشاهده نمي كنيم.

و اين هم نمونه اي ديگر كه نشانه مدعاي نويسنده است: «قيله كه به ام بني انمار مكني معروف است مي گويد: پيغمبر وارد مروه شد و مي خواست عمره اي انجام دهد وقتي كه من از ورودش به آنجا خبر دار شدم به حضورش رفتم و همانجا بر عصايي كه در دستم بود تكيه دادم تا اينكه موقعيت ايجاب كرد و نشستم و سپس مطلب خود را با حضرت در ميان گذاشتم. ـ اي فرستاده خدا من زني هستم كه به كار خريد و فروش مشغولم وقتي كه كالايي را مي خرم خيلي كمتر از آنچه قيمت واقعي آن است و بايد بدهم مي پردازم و آنگاه هم كه بخواهم كالايي را بفروشم بيش از آنچه قيمت دارد به مشتري مي گويم سپس مبلغ را كم مي كنم تا به همان اندازه كه بايد بفروشم مي فروشم آيا اين كار عيبي دارد؟ حضرت فرمودند: اين كار را نكن هر وقت خواستي چيزي بخري همان قيمت آخري و واقعي را در مرحله اول بده، فروشنده اگر راضي شد مي دهد و اگر راضي نشد نمي  فروشد و هرگاه خواستي چيزي را بفروشي قيمت واقعي آن را در همان مرحله اول به مشتري بگو خواست مي خرد و نخواست مي رود». (كرماني، 1374، ص 80) در حقيقت رسول اكرم (ص) نه تنها مستقيم با قيله صحبت كرده و آموزش امور اقتصادي را مي دهد بلكه با هدايت كردن او، تجارت كردن او را تأييد مي نمايد.

حضور و مشاركت زنان در عرصه ي پزشكي

مشاركت زنان در صحنه هاي آموزش علوم حتي پزشكي از ديدگاه رسول اكرم امري مباح است و ايشان از زنان زبردست در علوم پزشكي در موارد ضروري بهره مند مي شدند و اجازه حضور فعال در عرصه اجتماع به ايشان مي دادند، تا آنجا كه سردار سپاه توسط يك زن، تحت معالجه و درمان قرار مي گيرد. چنانچه «ابن اسحاق گفت: پيامبر خدا، سعد بن معاذ را در خيمه زني از خاندان اسلم قرار داده بود كه او را رفيده مي ناميدند. اين خيمه را در مسجد برافراشته بود و در آن، مجروحان را درمان مي كرد و به رايگان، به كساني از مسلمانان كه گرفتاري داشتند، خدمت مي كرد. پيامبر خدا (ص) هنگامي كه در نبرد خندق، تيري به سعد اصابت كرد، به كسان وي چنين فرمان داده بود: او را به خيمه رفيده ببريد تا وي را از نزديك، عيادت كنم». (راشدي، 1385، 129 و 130)

كعيبه دختر سعد اسلمي خيمه ي درمانگاه در مسجد بر پا كرده بود و به مداواي بيماران و مجروحان مي پرداخت. رفيده انصاري نيز براي مداواي بيماران و مجروحان در مسجد خيمه زده بود. سلمي زن ابو رافع و سوده دختر مسرح هر دو قابله بودند. (آيينه وند، 1385، المراۀ في الشعر الجاهلي، 399 و 406)

حضور و مشاركت زنان در عرصه ي تبليغات ديني

از آنجا كه سنت نبوي كاملاً مطابق با دستورات قرآن مي باشد و در حقيقت خداوند با نزول آياتش رفتار رسول اكرم (ص) را مورد تأييد قرار مي دهد چنانچه در سوره آل عمران آيه 59 مي فرمايد: «فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع أبنائنا و أبناءكم و نسائنا و نسائكم و أنفسنا و أنفسكم ثمّ نبتهل فنجعل لعنۀ الله علي الكاذبين) ترجمه: پس هر كس با تو در مقام مجادله بر آيد- درباره ي عيسي- بعد از آنكه به وحي خدا به احوال او آگاهي يافتي بگو بياييد ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم به مباهله برخيزيم(يعني در حق يكديگر نفرين كرده و در دعا و التجا به درگاه خدا اصرار كنيم) تا دروغگو و كافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازيم». (گرامي، بي تا، 385، 386) توجه و دقت در اين آيه به صراحت روشن مي كند كه زنان در عرصه تبليغات ديني مي توانند حضور علني داشته باشند.

و از آن جهت كه رسول خدا (ص) جامعه اي سالم با حضور زنان و مردان را مايل هستند بنابراين هرگز منعي از جانب ايشان در مواقع مختلف نمي  بينيم حتي در مورد توبه ابولبابه درخواست همكاري از همسرش ام سلمه را براي بشارت دادن به ابولبابه كرد. چنانكه آمده است: «سحرگاهان كه پيامبر مهمان ام سلمه بود پيك وحي فرود آمد و آيه زير را كه حاكي از آمرزش ابو لبابه است آورد: (و گروهي ديگر از آنها به گناهان خود اعتراف كرده، عمل نيك و بد را به هم آميخته اند خداوند توبه آنان را مي پذيرد، خداوند آمرزنده و رحيم است. ) ديدگان ام سلمه بر چهره نوراني پيامبر در حالي كه خنده اي بر لب داشت، افتاد. پيامبر به ام سلمه فرمود: خداوند از تقصير ابو لبابه در گذشت برخيز و بشارت ده وقتي كه همسر پيامبر، ام سلمه، آمرزش ابو لبابه را به مردم بشارت داد پيامبر براي اقامه نماز صبح وارد مسجد گرديد و با دستهاي مبارك خود بندها را باز كرد». (سبحاني، ج 2 152؛ ابن هشام، ج 2، 237)

و يا در جاي ديگر نمونه اي از حضور زنان در عرصه ي ديني را مي بينيم: چنانچه رسول گرامي اسلام به حضرت خديجه در ابتداي رسالت خود فرمود: از تو مي خواهم كه بر پيامبري من گواهي دهي. پس به خديجه آداب گفتن آنها را آموخت. خديجه بي هيچ درنگ، با رغبت بسيار گفت: گواهي دهد خديجه كه خدايي جز آفريدگار يكتا نيست و محمد بنده و فرستاده اوست». (سرشار، 1385، ج 2، 20)

در تاريخ آمده است كه حضور همسران پيامبر و ديگر زنان در صحنه هاي مختلف ديني حتي در غسل، كفن و دفن زنان ديگر ديده مي شود. (لطيفي، 1382، 1864)

از منظر حضرت (ص) شركت در اعمال عبادي خاص مردان نيست و زنان به همان اندازه سهيم مي باشند. به طوري كه: اسماعيل بن ابراهيم نقل كرد: كه رسول خدا (ص) در آن روز از كنار زني كه در كجاوه بود عبور فرمود همراه آن زن پسر بچه كوچكي بود. زن بازوي كودك را گرفت و به رسول خدا (ص) گفت: آيا بر عهده اين كودك است كه در حج شركت كند؟ فرمود: آري و براي تو هم اجر و پاداش است. (نمازي، بي تا، 839)

حضور و مشاركت زنان در عرصه فرهنگي

يكي ديگر از عرصه هاي حضور زنان در اجتماع عرصه فعاليتهاي فرهنگي و تبليغ آن به گونه هاي سخنراني و شعر مي باشد و اين مصداق بارز در تاريخ اسلام ثبت شده است. در تاريخ آمده است كه « بعد از واقعه بدر كعب بن اشرف كه مردي شاعر و زبان آور بود در اشعار خود رسول خدا را بد مي گفت و دشمنان را بر ضد مسلمين تحريك مي كرد و حسان بن ثابت به زني از مسلمانان به نام ميمونه در جواب كعب و رد او اشعاري مي گفت». (آيتي، بي تا، 94؛ سيرۀ النبي، ج 2، 430؛ الطبقات الكبري، ج 2، 31)

حضور و مشاركت زنان در عرصه سياسي

حضور سياسي زنان در دوران حاكميت اسلام توسط پيامبر بارها تكرار شده است. به طور مثال« بيعت بانوان با رسول خدا در روز عيد فطر و همچنين بيعتشان در روز فتح مكه، نشان حضور آنان در عرصه هاي گوناگون است». (سيدي، 1385، 103)

« همچنين انس بن مالك مي گويد: ام سليم دختر ملحان كه مادر من است به پيامبر (ص) مي گفت: اي رسول خدا آيا ديدي كه اين گروه گريختند و شما را خوار ساختند و مي خواستند تسليم دشمن كنند؟ اكنون كه خداوند تو را از ايشان بي نياز ساخته ايشان را عفو نفرما و آنها را همينطور كه كافران را مي كشي بكش! پيامبر فرمودند: اي ام سليم خداوند خود كفايت فرمود، و عافيت الهي سخت گسترده است». (واقدي، 1366، 689)

« در منابع تاريخي آمده است: ام ايمن در غزوه احد حاضر بود و آب به لشكريان مي داد و مداواي مجروحان مي نمود و همچنين در غزوه خيبر با رسول خدا بود و ممكن نبود اين زن با آن محبت مفرطه به رسول خدا بتواند آرام بگيرد در مدينه و از احوالات آن حبيب ذوالجلال بي خبر بماند». (محلاتي، بي تا، 332)

تأييد و تأكيد پيامبر به حضور زنان كاملاً روشن و مشخص است چنانكه: «هنگام رفتن به خيبر گروهي از زنان آمدند و گفتند: يا رسول الله! ما مي خواهيم همراه شما بياييم، مجروحين را مداوا كنيم، و هر چه از دست ما بر مي آيد به مسلمانان كمك كنيم، فرمود: « علي بركۀ الله، بياييد». و از غنائم ايشان را سهميه داد مانند گردنبند و امثال آن، نه زمين». (دزفولي، 432 ؛ شامي، ج 3، 387)

حضور زنان در دفاع از حقانيت اسلام در زمان صدر اسلام و تحمل شكنجه هاي وارده مي تواند مؤيد اين مطلب باشد كه در اسلام زنان به بلوغ فكري كامل رسيده اند به عنوان مثال«يكي ديگر از زنان پيشتاز، سميه است او كسي بود كه نه تنها در اثر بلوغ فكري و فرهنگي حقانيت دين را تشخيص داد و مسلمان شد بلكه با شكيبايي كم نظير شكنجه هاي توان فرسا را تحمل كرد تا آنجا كه وقتي وجود مبارك رسول خدا (ص) بر آل عمار مي گذشت و آنها را در آن شكنجه توان فرسا مي ديد مي فرمود: صبراً يا آل ياسر ان موعدكم الجنه. يعني صبر و بردباري را حفظ كنيد كه وعده شما بهشت است. آنها به غيب ايمان آوردند آنچنان ايماني كه شهادت را قرباني غيب كردند و در نتيجه اين زن در رديف اولين شهيد اسلام قرار گرفت. اينچنين نيست كه در خط مقدم اسلام آوران و شهيدان و مبارزان و نستوهان همه مرد باشند بلكه زنان نيز همچون مردان در اين صحنه حضور داشته اند». (جوادي آملي، 1378، 294 و 295)

قابل توجه است كه حضرت حتي در شرايط بحراني و اغتشاش در بين مسلمين همچنان به حضور زنان در عرصه سياسي پاي بند است «ربيع بنت معوذ اسلام آورد و با رسول خدا (ص) بيعت كرد و از بيعت كنندگان زير درخت رضوان بود بارسول خدا مصاحبت داشته و اهل مدينه از وي روايت كرده اند، در غزوات همراه پيامبر (ص) براي مداواي مجروحان و برگرداندن كشتگان به مدينه شركت مي جست. پدرش ابوجهل را كشت به او گفته شد رسول خدا (ص) را برايم توصيف كن. گفت: لو رأيته لرايت الشمس الطايعه. اگر او را ببيني گويا خورشيد تابان را مي نگري». (غروي نائيني، 1375، ص 178)

از آن جهت كه حضور سياسي زن مورد تأييد پيامبر (ص) مي باشد لذا از زمان ظهور اسلام شاهد آن در تاريخ هستيم و زنان در مهاجرتهاي سياسي شركت مي كنند. چنانكه «چون جعفر بن ابيطالب به حبشه رفت زن خود اسماء بنت عميس را همراه خويش برد.» (بدرالدين، 1380، 181)

از همان ابتداي اسلام و به تجويز رسول اكرم (ص) براي مشاركت سياسي زنان صحنه هاي مختلفي را در تاريخ اسلام مشاهده مي كنيم. كه يقيناً هجرت زنان مسلمان آن هم به تنهايي نشان دهنده موافقت رهبر اسلام حضرت رسول اكرم (ص) مي باشد. به نمونه اي از آن در تاريخ برخورد مي كنيم « قريش پس از آگاهي يافتن از ماجراي بيعت انصار چنين احساس كرده بود كه مسلمانان در يثرب در كنار ديگر برادران خود قرار مي گيرند و خود قدرتي را عليه آنان تشكيل مي دهند به همين سبب به تعقيب و جستجوي كساني كه قصد هجرت داشتند پرداخت تا اگر بتواند آنها را از هجرت منع كنند آن سان كه براي منع ام سلمه و همسرش از هجرت تلاش كردند و تنها به همسرش اجازه دادند در صورتي كه دوست دارد خود به تنهايي اقدام به مهاجرت كند. اما در مقابل اين تلاش آنان، ابو سلمه به تنهايي راه مدينه را در پيش گرفت و آن زن نيز با اراده اي برخاسته از ايمان صبر كرد و پس از چندي ام سلمه نيز در تنهايي روانه مدينه شد و البته در طي راه خود كسي را از جوانمردان يافت كه به وي در راه هجرت شتافت». (صابري، 1380، 183)

مهاجرت مسلمانان از مكه به حبشه و يا مدينه گذشته از آنكه سختي هاي مكه را پشت سر مي گذراند اما در واقع مسلمان بودن خود را ابراز مي داشتند. آنان به ديگران و كفار قريش حضور زنان مسلمان را در عرصه سياسي از جانب حضرت مجاز مي دانستند و همين امر باعث شركت آنان در هجرت به حبشه و يا مدينه شده است. چنانكه در تاريخ اسلام چنين آمده است « مسلمانان هجرت به حبشه را در قالب گروهها و دسته هايي چند به انجام رساندند. عثمان بن عفان و رقيه دختر رسول (ص) كه پس از طلاق وي و خواهرش از سوي دو پسر ابولهب ملعون به ازدواج عثمان در آمد و در نخستين گروه بودند و شمار اين گروه حدود ده تن زن و مرد بود (صابري، 1380، 182).

در جايي ديگر نظاره گر حضور سياسي و مشاركت زنان از خانواده هاي بزرگ هستيم «رمله دختر ابوسفيان به اتفاق همسرش «عبيدالله بن جحش بر اثر اذيت مشركان مكه به حبشه هجرت كرد». (بدرالدين، 1380، ج 2، 1038)

«هجرت يك عمل سياسي است نوعي مبارزه اجتماعي با طاغوت و حكومت هاي ستم پيشه است. در تاريخ صدر اسلام در هجرت از مكه به حبشه زنان نيز شركت داشتند چنانكه در هجرت به مدينه نيز چنين بود، قرآن نيز در سوره ممتحنه، آيه 10، به هجرت زنان مؤمن صحه گذارده و آنان را تأييد كرده است». (مهريزي، 1384، ص 89)

فاطمه بنت اسد، زماني كه رسول خدا امر خطير رسالتشان را ابلاغ فرمودند نخستين زن هاشميه بود كه اسلام آورد و نخستين زني است كه با پيامبر بيعت كرد. (بدرالدين، 1380، 307)

حضور سياسي فاطمه بنت اسد را در موارد ديگر از تاريخ مشاهده مي كنيم بطوري كه «فاطمه بنت اسد از نخستين زنان مهاجر بود كه از مكه معظمه به مدينه منوره با پاهاي برهنه بسوي پيامبر هجرت كرد». (بدرالدين، 1380، ج 1، 37 و 308)

لذا چنانكه تمايل داشته باشيم حضور سياسي زنان حضرت را ببينيم، مي توانيم در زندگي حضرت زهرا (س) فرزند پيامبر (ص) دقت داشته باشيم چنانكه در تاريخ آمده است: فاطمه (س) بعد از پيامبر خدا هفتاد و پنج روز زندگي كرد؛ در حالي كه خوشحال و خندان ديده نشد. او هفته اي دو بار در روزهاي دوشنبه و پنج شنبه به زيارت شهداي احد مي رفت و آنها را زيارت مي كرد و (به ديگران محل جنگ رسول خدا با مشركين را نشان مي داد) و مي فرمود: اين {نبردگاه} رسول خدا و اين {نبردگاه} مشركان است. چنانچه در اين حديث مشاهده مي شود فاطمه زهرا (س) هنگام شتافتن به زيارت قبور شهدا در احد مكان اين حادثه را دقيقاً نشان مي دهد و اين يعني آنكه حضرت زهرا (س) در اين جنگ حضور داشته است، هر چند آمدن او بعد از مجروح شدن پيامبر (ص) صورت گرفته بود. (بابازاده، 1385، 69 ـ 71)

ابن ابي الحديد از واقدي نقل مي كند كه:

فاطمه (س) با گروهي از زنان مدينه از خانه خارج شد و چون چهره ي {مجروح} پدرش را ديد، او را در آغوش گرفته و خون از صورت مباركش پاك مي كرد. سپس آبي فراهم نمود و خونهاي چهره ي رسول خدا را شست و شمشير او را پاك كرد و آبي به دست آن حضرت داد كه بياشامد ولي ممكن نشد.

در اين روايت تاريخي آمده است: زناني كه از مدينه آمده بودند چهارده نفر بودند كه فاطمه (س) يكي از آنان بود، آنان نان و آب با خود حمل مي كردند و به رزمندگان آب و غذا مي دادند و جراحتشان را مداوا مي كردند. (بابازاده، 1385، ص 72)

سويد بن غفلۀ در روايت خود مي گويد: فاعادت النساء قولها الي رجالهن» بعد از وفات پيامبر و بيماري فاطمه، زنان مهاجر و انصار اين سخنان كه همه مشتمل بر طعن و توبيخ بلكه متضمن ارتداد و تكفير آنها بود چون به خانه هاي خود مراجعت كردند به شوهران خود شرح دادند آنگاه مهاجر و انصار به جانب حضرت فاطمه شتافتند و عرض كردند: اي سيده زنان عالم اگر علي بن ابيطالب قبل از اينكه ما با ابوبكر دست بيعت فرا دهيم و پيمان متابعت كنيم ابوالحسن حاضر بود و اين كلمات را مي فرمود يك تن سر از اطاعت و متابعت اوبيرون نمي  كرد. فاطمه فرمود: دور شويد از من چنين سخن كردن واجب نيفتاده همانا حجت بر شما تمام كردم يعني به مسجد آمدم و چندانكه توانستم از شما نصرت طلب كردم به من اعتنايي نكرديد فعلا امري به شما رجوع نكنم بعد از اينكه شما را مقصر يافتم و اين عذرهاي بدتر از گناه چاره تقصير شما نكند ديگر امري و حكمي نيست بعد از اتمام حجت. (محلاتي، بي تا، ص 49 ـ 50) اين بيانات منطقي و معقول كه بسيار با فصاحت و بلاغت مطرح مي شود نشان دهنده حضور حضرت زهرا (س) در عرصه اجتماع در صحنه هاي مختلف است.

بيعت پيامبر با زنان

بيعت گرفتن از زنان در هر جامعه اي كه مطرح مي شود به معناي اعلام مقبوليت آنها، به عنوان يك انسان صاحب رأي و قوه تشخيص مي باشد و از مظاهر حضور در صحنه و دخالت در نظام سياسي يك حكومت است و حضرت چنين شيوه اي را در بيعت هاي گوناگون كه از مسلمين در دوره هاي مختلف گرفته اند ابراز داشته اند.

از صحنه هاي شگفت انگيز در فتح مكه توجه پيامبر به حضور سياسي زنان و حتي اقدام حضرت (ص) براي يك به يك بيعت گرفتن از زنان مي باشد بطوري كه «پس از بيانات پيامبر در كوه صفا (مكه) كار بيعت با آن حضرت شروع شد، در اين موقع ابتدا مردان مكه يكي يكي بوسيله «عمر بن خطاب» به حضور حضرت رسيدند بعد از بيعت مردان، نوبت زنان رسيد. براي بيعت حضرت گوشه رداي خود را گرفت و به زنان فرمود يكي يكي گوشه ديگر ردا را بگيرند. از جمله اين زنان هند بنت عتبه مشهور به هند جگرخوار همسر ابوسفيان بود كه مسلمان شد و از اينكه در جنگ احد پس از كشته شدن حمزه عموي آن حضرت جگر او را براي انتقام از كشته شدن پدرش خورده بود پوزش خواست و طلب بخشش كرد. حضرت او را مورد عفو قرار دادند و نصيحت و اندرز فرمودند. (گرامي، بي تا، ص 330)

حضرت (ص) تمامي رفتارهاي خود را به قصد تغيير ساختار غلط در جامعه آن روز و با دقت تمام انجام مي دادند كه نمونه زير از آن جمله است:

«به مسلمانان دستور فرمود دسته دسته وارد بر آن حضرت گردند و مقام امامت آن حضرت را تبريك بگويند و به رياستمداري وي درود بگويند. مردم امر رسول خدا را اجرا كردند. حضرت دستور فرمود: زنان خود و زنان مسلمان به آن حضرت تبريك بگويند. زناني كه همراه حضرت بودند، امر آن حضرت را اجرا نمودند». (مظفر، بي تا، 134)

نكته قابل توجه آن است كه حضرت با مردان به جاي زنان بيعت نكردند، بلكه هر كدام در جايگاه خود به اين امر اقدام كردند و اين عمل از ابتداي رسالت كاملاً مورد ملاحظه است. به طوري كه در تاريخ آمده است.

«پس از بيعت "عقبه" براي اولين بار پيامبر به طور رسمي از زنان براي انجام وظايف زير بيعت گرفت: 1ـ براي خدا شريك قرار ندهيد 2ـ خيانت نكنيد 3ـ گرد فحشاء نگرديد 4ـ فرزندان خود را نكشيد 5ـ فرزنداني كه مربوط به ديگران است به شوهران خود نسبت ندهيد 6ـ در كارهاي خير و نيك با پيامبر مخالفت نكنيد.

تشريفات بيعت چنين بود: پيامبر دستور داد ظرفي پر از آب آوردند و مقداري عطر در آن ريخت. سپس دست خود را در ميان آن گذارد و آيه دوازده سوره ممتحنه را تلاوت نمود. آنگاه از جاي خود برخاست و به زنان چنين فرمود: كساني كه حاضرند با شرايط ياد شده با من بيعت كنند دست در ميان ظرف كرده و رسماً وفاداري خود را به موارد مزبور اعلام دارند. علت اين بيعت آن بود كه در ميان مكيان زنان آلوده و ناپاك زيادي وجود داشت و اگر از آنها ميثاق و پيماني گرفته نمي شد احتمال داشت به اعمال ننگين خود حتي در خفا ادامه دهند. » (سبحاني، ج 2، 345)

با آنكه مرداني كه براي بيعت در عقبه جمع شدند تعداد زيادي نبود اما در بين آنان زناني هستند كه رسول اكرم(ص) با آنان در خصوص پذيرش اسلام به صحبت بپردازد همانطور كه تاريخ اشاره مي كند « هفتاد و سه مرد و دو زن در عقبه با رسول خدا(ص) ملاقات كردند. طبق روايت ديگري شمار مردان در اين ملاقات هفتاد و دو تن بودند و دو زن نيز با آنان همراه بودند. در اين ملاقات رسول خدا(ص) آنان را به خداوند فراخواند و به اسلام تشويق و ترغيب فرمود. آن حضرت همچنين از آنان خواست از ميان خود دوازده پيشوا برگزينند و آنان نيز چنين كردند». (صابري، ج 2، 169 ـ 171)

«ابن جرير طبري در تاريخ الامم و الملوك مي گويد:

مردم در مكه براي بيعت با رسول خدا(ص) گرد آمدند. پس آن حضرت بر كوه صفا نشست و از مردم بر فرمان بري و اطاعت از خدا و رسول او در حد توان خويش بيعت گرفت و پس از بيعت گرفتن از مردان به بيعت زنان پرداخت.

هجرت زنان

توصيه به مهاجرت در شرايط اضطراري براي زنان و مردان به طور مساوي آمده است و هر دو مكلف به حضور سياسي هستند چنانكه در منابع تاريخي آمده است:

اذا استولي الظلم و الفساد في جمع و مكان يؤثر في المؤمنين مع ان الله تعالي هداهم الي الصلاح و الصراط المستقيم، فعليهم ـ اذا اضطروا في هذه الشروط ـ ان يهاجروا حتي يحفظوا دينهم و يقدروا علي الاعمال الصالحه و الاجتناب عن المعاصي، و لا فرق في هذا بين الرجل و الوراۀ ل

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.